همه چیز را بخاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت، سکوت را در شب، شب را در بستر، بستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم
من عشق را در امید، امید را در تو، تو را در دل، دل را در موقع تپیدن به خاطر تو دوست دارم
ای دوست من خزان را به خاطر رنگش، و بهار را به خاطر شکوفه هایش و خدایی که دل را برای تپش، تپش را در پاسخ، پاسخ را در چشمان قشنگ تو برای عصیان زندگی آفرید دوست دارم
بیش از عشق بر تو عاشقم
نا ممکن است که احساس خود را نسبت به با واژه ها بیان کنم.
اینها سرشارترین احساساتی هستند که تا کنون داشته ام با این همه هنگامی که می خواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم واژه ها حتی نمی توانند ذره ای از ژرفای احساساتم را بیان کنند.
گر چه نمی توانم جوهر این احساسات شگفت انگیز را بیان کنم، می توانم بگویم آن گاه که با توام چه احساسی دارم.
آن گاه که با توام، احساس پرنده ای را دارم که آزاد و رها در آسمان آبی پرواز می کنم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|